با گذشت تحقیقات پلیسی و قضایی ابعاد جدیدی از ماجرای فوت نیکا شاکرمی مشخص شد. «آتش»، خاله نیکا یکی از افرادی بود که در ابتدا تلاش داشت تا ماجرای کشته شدن نیکا در تجمعات را پررنگ کند...
یکی از دوستان نیکا شاکرمی، در تحقیقات قضایی گفته است، آتش از موجی که ایجاد شد اظهار رضایت کرده و گفته خوب شد خبر به گوش همه رسید وگرنه مردم خرم آباد می‌گفتند: نیکا دختری خیابانی بوده و در نهایت خودکشی کرده است!
 

خاله نیکا شاکرمی در بازجویی گفت چند روز پس از مفقودی نیکا شخصی با وی تماس می‌گیرد که در سپاه آشنا دارد و نیکا در بازداشت سپاه بوده، از او بازجویی شده و برایش پرونده تشکیل و به اوین منتقل شده؛ فرد مورد نظر احضار و صراحتا حرف‌های خاله نیکا شاکرمی را انکار کرد.
 

مادر نیکا شاکرمی با قطعیت گفته بود شناسنامه نیکا در کوله همراهش بوده اما نامه بهشت زهرا مشخص می‌کند که هویت وی ناشناس بوده و هیچگونه مدارک هویتی همراه او نبوده است. در پشت بام ساختمانی که جسد نیکا شاکرمی کشف شد، فیلترهای سیگار و کیف پیدا شد که داخل کیف حوله، عینک شنا و سیگار بود.

 
در نامه دیگری افسر تحقیق پلیس، دستور بازپرس ویژه قتل را تحت عنوان دستور قضایی برای انتقال جسد نیکا شاکرمی از بیمارستان به پزشکی قانونی صادر کرده و در این سند نیز هویت نیکا شاکرمی مجهول‌الهویه است.


تحقیقات از دوستان نیکا شاکرمی نیز ابعاد جدیدی به ماجرا اضافه می‌کند. در جریان این تحقیقات یکی از همکلاسی‌های سابق نیکا می‌گوید: از زمان آشنایی‌مان با هم نیکا به پشت بام خانه‌ها می‌رفت، او از ارتفاع و تنهایی در ارتفاع لذت می‌برد.
 

دوست دیگر نیکا شاکرمی که به دلیل حضور در کلاس طراحی آتش با او آشنا شده بود اشاره می‌کند که به دلیل داشتن افسردگی راجع به خودکشی با نیکا صحبت کردم و در واکنش به پیشنهاد من برای خودکشی به وسیله قرص گفت: تنها راه مطمئن خودکشی سقوط از ارتفاع است که قطعا کشنده است.
 

اسناد جدیدی که از گوشی همراه نیکا شاکرمی استخراج شده فرضیه خودکشی را قوی‌تر میکند. مادر نیکا شب قبل از حادثه از طریق پیامک‌های متعددی از وضعیت او اظهار نگرانی می‌کند و خواستار برگشت وی به خانه خود در پرند می‌شود. نیکا در نهایت حدود ساعت 5 صبح به مادرش می‌نویسد: «تقصیر هیچکس نبود.»
 

مادر نیکا شاکرمی در ابتدا اعلام کرده بود که با دخترش زندگی می‌کرده ‌است، اما با تحقیقات انجام شده مشخص شد نیکا جدا از مادرش و با خاله خود زندگی می‌کرد و پدرش را نیز سال ۹۲ از دست داده بود. اسناد دیگری هم که از گوشی نیکا استخراج شده تقویت کننده فرضیه خودکشی اوست.
 

مادر نیکا ساعت ۱۹:۰۹ روز 31 شهریور یک روز پس از حادثه به دخترش پیام می‌دهد و می‌خواهد که به خانه برگردد. او به نیکا پیشنهاد یک ماه بستری در بیمارستان را می‌دهد تا مسئله حل شود و می‌گوید: «تا یک ماه آینده خانه را به تهران می‌آورم.»


خاله نیکا نیز در تاریخ ۳۱ شهریور در پیامی که نشان از نگرانی احتمالی درباره خودکشی نیکا دارد به او می‌گوید: «نیکا عزیزم، نذار اشتباهات بقیه باعث بشن تو به خودت آسیب بزنی.» در نهایت با اعلام مفقودی نیکا شاکرمی در هفتم مهرماه و جسد 9 مهر به خانواده تحویل داده می‌شود.

گزارش دروغ سی‌ان‌ان

 


پاسخ به گزارش سی‌ان‌ان و گاف‌های گزارش

وحید اشتری در پاسخ به گزارش سی‌ان‌ان نوشت: فیلمی که سی ان ان اخیرا از نیکا شاکرمی منتشر کرده بعید است دروغ باشد. حداقل محتوایش درست است. ولی نتیجه گیری که به اسم گزارش تحقیقی‌ به مخاطب القا می‌کند یک باگ جدی دارد. در مورد این فیلم چند خطی می‌نویسم. هرچند بنا به دلایلی تصمیم داشتم دیگر چیزی در مورد نیکا ننویسم.
 
اینکه نیکا روز ۲۹ شهریور در تجمع بلوار کشاورز با ورود یگان ویژه و امنیتی‌ها مورد تعقیب قرار گرفته و فرار کرده جدید نیست. هم خاله و هم مادر نیکا پیش از این بارها این موضوع را در مصاحبه گفته بودند. پس این کلیپ صرفا صحنه فرار نیکا را تصویر کرده و در این زمینه حرف جدیدی ندارد.

 
ولی سوال این بود اگر نیکا همانروز فرار کرده ولی گوشی‌اش هم از دسترس خارج شده پس راوی این خبر به خانواده‌اش چه کسی بوده است. یعنی چه کسی از فرار نیکا از دست نیروهای امنیتی با خبر بوده و به خانواده وی اطلاع داده است. برای این سعی کردم با دوستان و اطرافیانش ارتباط بگیرم.
 
یا با هر سر نخی از بستگان و نزدیکان و همکاران که بتوانند اطلاعاتی از وی بدهند و یا حاضر به گفت و گو باشند. در حین جست و جو خیلی غصه خوردم از اینکه متوجه شدم محل کار نیکا یک کافه در ضلع شمالی دانشگاه تهران است که مدتهاست محل جلسات و قرارهای ما با دوستان‌مان است.
 
عجب دنیای کوچکی است. فکر کردنش هم آدم را آزار می‌دهد. کسی چه می‌داند؟ همین دختر ۱۷ ساله که به جبر روزگار باید روزی ۳ چهار شیفت در آن کافه کار می‌کرد شاید یک روز جلوی خودمان قهوه گذاشته باشد. بدون اینکه وی را بشناسم و بدون اینکه بدانم یک روز باید در مورد نحوه مرگش بنویسم.
 
حالا دوباره من باید به همان کافه بروم تا از یک دختر ۱۶ هفده ساله دیگر با هزار ترفند بتوانم چند تا سوال در مورد نیکا بپرسم. تازه اگر کسی حاضر به گفت و گو باشد و از فضای امنیتی و بگیر و ببندها یا حداقل از منع مدیران کافه نترسد و اعتماد کند بلکه بتوانم چند شماره تلفن ازش بگیرم.
 
بگذریم! حین جستوجو متوجه شدم، فائزه تنها دوست نیکاست که آنروز با هم در تجمع قرار داشته‌اند و در بلوار کشاورز همدیگر را پیدا نکرده‌اند و چندین سال از نیکا بزرگتر است. خاله نیکا و مادرش هم بخاطر دعواهای قبلی نتوانسته‌اند با وی حرف بزنند و پیامهای‌شان را آنروز جواب نمی‌داده است.
 
فائزه شاگرد کلاس‌های خاله نیکا بود و همان‌جا با نیکا آشنا شده بود. نیکا استوری‌هایش در تجمعات را دیده بود و خواهش کرده بود که همراهش بشود. فائزه می‌گفت از پاسخ ندادن و در دسترس نبودنش در روز قرار نگران بودم. چند پیام در واتساپ فرستادم. آخرشب که دیدم فقط سین کرد خیالم راحت شد.
 
تنها کسی‌که بعد از تجمع، مفصل توانسته بود با نیکا حرف بزند مادر یکی از هم‌کلاسی‌های سابقش به نام هلیاست. برخلاف تصور اولیه من، از تطبیق ساعت دوربین قبل از ورود به ساختمان با ساعت تماس ادعایی مادر هلیا برایم یقین شد. نیکا در آن کلیپ حین ورود به ساختمان در حال صحبت با مادر هلیاست.
 
مادر نیکا و خاله‌اش که از قهر مجدد نیکا برای نرفتن به منزل و پاسخ ندادنش به تلفن نگران بوده‌اند از هلیا خواهش کرده بودند با نیکا تماس بگیرد و نیکا را شب به منزل‌شان ببرد. نیکا حدود ۲۳:۳۰ در یک تماس تلفنی طولانی به هلیا و اصرار مادر هلیا، نه می‌گوید و به منزل‌شان نمی‌رود.
 
در همین تماس می‌گوید دیگر لازم نیست کسی نگرانش باشد و برای دوستش مفصل ماجرای حضورش در تجمع بلوارکشاورز و فرار از دست یگان ویژه را توضیح می‌دهد. همین تماس طولانی هلیا و مادرش در شب حادثه و روایت‌شان از فرار تنها منبعی است که خاله و مادر نیکا در گفت‌وگوها به آن استناد می‌کنند.
 

در مورد زندگی شخصی نیکا و تعاملاتش با مادر و خاله و خانواده و دوستانش حرف بسیار است. در مورد این نسل نوجوانان بی‌آینده و سختی‌هایی که روح‌های بزرگ‌شان در این سن و سال متحمل شده‌ است و مثل یک مرد عیالوار مجبورند در این سن چند شیفت کار کنند حرف بسیار است که حالا بگذریم.
 
ولی روایت سی‌ان‌ان قابل تامل است. چند ثانیه از تعقیب نیکا در تجمع را نشان می‌دهد و فیلم کات می‌شود. ادامه ماجرا را نشان نمی‌دهد و خیلی ریز روایت بازداشت نیکا را جای فرار نیکا با این جمله می‌نشاند: «فیلمبردار به ما گفت که بعد از این صحنه دیده که نیکا بازداشت شده است.»
 
باگ روایت این است که اگر نیکا در تجمع بازداشت شده و گوشی‌اش از همان لحظه از دسترس خارج شده قصه فرار از دست نیروهای امنیتی و تماس با دوستانش پس چیست؟ که خاله‌ و بعدها مادرش در مصاحبه با بی‌بی‌سی و سایر رسانه‌ها مدام به آن استناد می‌کردند؟ راوی این قصه چه کسی بوده است؟
 
اینجا دارم پیش فرض می‌گیرم روایت رسمی، روایت همسایه‌ها، فیلم ورود خودش به ساختمان و سایر مستندات و مدارک و تماس‌ها دروغ است.
 
سوالم اینست که با پذیرش روایت سی‌ان‌ان از بازداشت در بلوارکشاورز، مصاحبه‌های قبلی خاله و تماس خود نیکا و روایت مادر از فرارش چه می‌شود؟ سی‌ان‌ان با روایت بازداشت نیکا در تجمع نادانسته زیرآب تمام مصاحبه‌های مادر و خاله را می‌زند.
 
اینها مرتب از تماس نیکا با دوستانش(هلیا) بعد از تجمع می‌گفتند و روایت فرار از دست یگان ویژه را تعریف می‌کردند. بین کارتل‌های رسانه‌ای، سی‌ان‌ان جزو درغگوهای غیر‌حرفه‌ای است.
 
من می‌خواستم دیگر چیزی از نیکا ننویسم. از وضعیت برخورد با معترضین در خیابان هم کم ننوشته‌ام. زیر سوال بردن این قصه توجیه سایر رخ دادها نیست. طبق روایت رسمی تا همین حالا بیش از صدنفر کشته شده‌اند. ولی من یک ماشین پروپاگاندای جدی برای ترویج خشونت با ساختن قصه‌های احساسی می‌بینم
 
وقتی تمام ظرفیت رسانه‌ای غرب برای به آتش و دود کشیدن ایران بسیج شده و حتی سی‌ان‌ان اعتبارش را برای ساختن قصه‌های دروغ وسط گذاشته و نیویورک تایمز برای به آشوب کشاندن ایران حیثیت خودش را با اخبار جعلی وخامت حال معامله می‌کند خب من هم نمی‌توانم بی تفاوت باشم و سکوت کنم.
 
پی‌نوشت:
به عنوان مثال این چند ثانیه را ببینید. در حالی‌که cnn در گزارش به اصطلاح تحقیقی می‌گوید نیکا حدود ۸:۳۰ دستگیر شده مادر نیکا مدعی است حدود ساعت ۱۱:۳۰ شخصا با نیکا حرف زده است و هنوز با دوستانش توی خیابون بوده و از دست مامورها فرار کرده‌اند. تناقض‌ها یکی دو تا نیست!
 
من البته بگمانم اینجا مادر نیکا دارد تماس مادر هلیا با نیکا را به نام خودش روایت می‌کند. چون آخرین تماس حدود ۱۱:۳۰ که با نیکا گرفته شده و بعد از آن هرچه تلاش کرده‌اند گوشی اش از دسترس خارج بوده متعلق به مادر هلیاست. آنروز نیکا جواب تماس مادر خودش را نمی‌داده است. الله اعلم
 

این استوری را هم دیدم جالب است. سی ان ان می‌گوید نیکا ساعت ۲۰:۳۷ بازداشت شده ولی در متن گزارش خودش مجدد می‌گوید: قبل از نیمه شب یعنی حدود همان ۲۳:۳۰ با مادرش حرف زده است. یعنی ۳ ساعت بعد از بازداشت ادعایی با مادرش تلفنی حرف زده است!!!